منبع: ویکی
در سیاهی شکوه دارد ماه / چتر سلطان از آن کنند سیاه / هیچ رنگی به از سیاهی نیست / داس ماهی چو پشت ماهی نیست / از جوانی بود سیه موئی / وز سیاهی بود جوان روئی / به سیاهی بصر جهان بیند / چرگنی بر سیاه ننشیند / گر نه سیفور شب سیاه شدی / کی سزاوار مهد ماه شدی / هفت رنگست زیر هفتو رنگ / نیست بالاتر از سیاهی رنگ / چون که بانوی هند با بهرام / باز پرداخت این فسانه تمام / شه بر آن گفته آفرینها گفت / در کنارش گرفت و شاد بخفت
شعر کامل در گنجور: نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول (هفت پیکر نظامی)
(نقاش نامشخص)
برای نمای بزرگتر روی تصویر کلیک کنید.